دانشگاه ارومیهتحقیقات کاربردی خاک2423-71164120160822Contribution of Glomalin Produced by Rhizophagus irregularis to Root Stabilization of Cd by White Clover (Trifolium repens L.)نقش گلومالین تولیدی توسط قارچ Rhizophagus irregularis در تثبیت ریشه ای کادمیوم توسط شبدر سفید (Trifolium repens L.)11320200FAالهام ملک زادهفارغ التحصیل دکتری بیولوژی و بیوتکنولوژی خاک، گروه علوم و مهندسی خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تبریزناصر علی اصغرزاداستاد گروه علوم و مهندسی خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تبریزجعفر مجیدیاستاد گروه ایمونولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تبریزJournal Article20161112Root stabilization of heavy metals (HMs) by glomalin is one of the protective mechanisms of mycorrhizal fungi in response to metal stress. Considering this hypothesize, the contribution of <em>Rhizophagus irregularis</em> in symbiosis with white clover (<em>Trifolium repens</em> L.) to root stabilization of Cd, glomalin production by the fungus, and Cd sequestration was investigated. A pot culture experiment was conducted as completely randomized block design by two factors including arbuscular mycorrhizal fungus (inoculated with <em>R. irregularis </em>and non-inoculated) and four levels of Cd<sup>+2</sup> (0, 15, 30 and 45 µM) with five replications. The results showed that the root colonization by <em>R. irregularis</em> improved phosphorus nutrition, shoot and root dry weights compared to the non-mycorrhizal plants. With increasing of Cd concentration, plant uptake and extraction efficiency of Cd increased but Cd translocation efficiency decreased. Uptake efficiency of Cd in mycorrhizal plants was higher than non-mycorrhizal ones. Translocation efficiency of Cd in mycorrhizal plants was lower than non-mycorrhizal ones, although this factor showed no significant difference between mycorrhizal and non-mycorrhizal plants. Moreover, Cd uptake by roots was higher than shoots and this portion in mycorrhizal plants was higher than non-mycorrhizal ones. Therefore, mycorrhizal clover plants had higher contribution to root stabilization of Cd. Glomalin production and its Cd sequestration capacity was significantly increased as Cd concentration increased. As a result, higher contribution of mycorrhizal roots to Cd uptake can be due to sequestration of Cd in fungal structures inside the roots. Consequently, glomalin could be considered as an induced-stress protein as well as a vital and effective component of spore and hyphal cell wall of the fungus. Glomalin as a heat shock protein, has important role in Cd root stabilization via protection of host plant from toxic effects of Cd and reduction of the Cd bioavailability.تثبیت ریشهای فلزات سنگین توسط گلومالین از جمله ساز و کارهای حفاظتی قارچهای میکوریزی در پاسخ به تنش فلزی است. با این پیشفرض، نقش قارچ <em>Rhizophagus irregularis</em> در همزیستی با گیاه شبدر سفید در تثبیت ریشهای کادمیوم و تولید گلومالین و سهم آن در سکوسترهسازی کادمیوم در ریشه بررسی گردید. آزمایشی گلدانی در آرایش فاکتوریل در قالب طرح بلوک کامل تصادفی شامل دو فاکتور، قارچ (با و بدون قارچ میکوریزی) و سطوح کادمیوم (0، 15، 30 و 45 میکرومولار Cd<sup>+2</sup>) در پنج تکرار طراحی گردید. نتایج نشان داد کلنیزاسیون ریشه گیاهان توسط قارچ <em>Rhizophagus irregularis</em> منجر به بهبود تغذیه فسفری و وزن خشک اندام هوایی و ریشه در مقایسه با گیاهان غیرمیکوریزی گردید. با افزایش غلظت کادمیوم، کارآیی جذب و استخراج گیاهی افزایش و کارآیی انتقال گیاهی کادمیوم از ریشه به اندام هوایی کاهش یافت. کارآیی جذب گیاهی کادمیوم در گیاهان میکوریزی به طور معنیداری بیشتر از گیاهان غیرمیکوریزی بود. گرچه، کارآیی انتقال گیاهی از نظر آماری تفاوت معنیداری بین گیاهان میکوریزی و غیرمیکوریزی نداشت ولی این فاکتور در گیاهان میکوریزی کمتر از غیرمیکوریزی بود. از سوی دیگر، جذب کادمیوم در ریشه بیشتر از اندام هوایی بود، همچنین مقدار کادمیوم ریشه در گیاهان میکوریزی بیشتر از گیاهان غیرمیکوریزی بود. بنابراین، گیاه شبدر میکوریزی در تثبیت ریشهای کادمیوم نقش موثرتری داشت. با افزایش غلظت کادمیوم، تولید گلومالین ریشه و مقدار کادمیوم سکوستره شده توسط آن نیز به طور معنیداری افزایش یافت. در نتیجه، سهم بیشتر ریشه گیاهان میکوریزی در جذب کادمیوم میتواند به دلیل سکوسترهسازی کادمیوم در ساختارهای قارچی ریشه باشد. گلومالین بهعنوان پروتئین القایی تنش و ترکیب مهم و موثر دیواره اسپور و هیف قارچ AM در حفاظت گیاه میزبان از اثرات سمی کادمیوم در نقش پروتئین شوک حرارتی و نیز کاهش قابلیت دسترسی زیستی آن، نقش مهم و کلیدی در تثبیت ریشهای کادمیوم دارد. دانشگاه ارومیهتحقیقات کاربردی خاک2423-71164120160822Comparison of the Effects of Straw on Physical Quality of Two Fine and Coarse-Textured Soils from Moghan Plain, NorthWest of Iranمقایسه اثرات کاه و کلش بر کیفیت فیزیکی دو خاک ریز و درشت بافت از دشت مغان، شمال غرب ایران142720201FAشکراله اصغریدانشیار گروه علوم و مهندسی خاک، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه محقق اردبیلیسکینه سلحشوردانشجوی سابق کارشناسی ارشد گروه علوم و مهندسی خاک، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه محقق اردبیلیJournal Article20161112In this study, the effects of wheat straw on physical quality indices of two sandy loam and clay loam soils were compared. Factorial experiment was conducted as a randomized block design at 4 replicates. The first factor was straw used rates at 5 levels including 0, 1, 2, 3 and 5 mass percent; the second factor was 2 soil textural classes. Soil columns were incubated at the temperature of 22±4 °C and moisture of 50 to 75 percent of field capacity for 6 months then soil properties measured at the end of sixth month. The α and n parameters of van Genuchten model using RETC software, pore size distribution and Dexter S<sub>p</sub> value using soil moisture curve data were calculated. Application of straw at the rates of 1 to 5%, significantly increased mean weight diameter (MWD) of aggregates from 87.5 to 358.3 and 27.87 to 104.92%, saturated hydraulic conductivity from 22.94 to 195.41 and 80 to 162.58%, available water capacity (AWC) from 16.27 to 105.7 and 10.94 to 96.35%, n parameter from 4.5 to 21.8 and 1.74 to 8.14% and S<sub>p</sub> from 32.61 to 73.91 and 5.62 to 38.2% and decreased α parameter from 12.67 to 59.15 and 25 to 45% in sandy loam and clay loam soils, respectively. Consequently, improving effects of straw at the used rates on the sandy loam soil was more observable than clay loam soil.در این مطالعه، اثرات کاه و کلش گندم بر شاخص­های کیفیت فیزیکی دو خاک لوم شنی و لوم رسی مقایسه گردید. آزمایش فاکتوریل (فاکتور اول کاه و کلش در 5 سطح صفر، 1، 2، 3 و 5 درصد وزنی و فاکتور دوم دو کلاس بافتی) در قالب طرح پایه بلوک­های کاملاً تصادفی در 4 تکرار اجرا گردید. ستون­های خاک در دمای C° 4± 22 و رطوبت 50 تا 75 درصد ظرفیت مزرعه به مدت 6 ماه قرار گرفتند سپس ویژگی­های خاک در پایان ماه ششم اندازه­گیری شد. پارامترهای α و n مدل ون­گنوختن با نرم افزار RETC تعیین، توزیع اندازه منافذ خاک و شاخص دکستر (S<sub>p</sub>) از روی داده­های منحنی رطوبتی محاسبه گردید. نتایج نشان داد استفاده از کاه و کلش در مقادیر 1 تا 5 درصد به­ترتیب در دو خاک لوم شنی و لوم رسی، میانگین وزنی قطر خاکدانه­ها (MWD) را 5/87 تا 3/358 و 87/27 تا 92/104 درصد، هدایت هیدرولیکی اشباع را 94/22 تا41/195 و 80 تا 86/162 درصد، رطوبت قابل استفاده را 27/16 تا 7/105 و 94/10 تا 35/96 درصد، پارامتر nرا 5/4 تا 8/21 و 74/1 تا 14/8 درصد و S<sub>p</sub>را 61/32 تا 91/73 و 62/5 تا 2/38 درصد نسبت به شاهد افزایش و پارامتر αرا 67/12 تا 15/59 و 25 تا 45 درصد نسبت به شاهد کاهش داد. شدت تأثیر کاه و کلش در مقادیر مصرفی بر بهبود کیفیت فیزیکی خاک لوم شنی بیشتر از لوم رسی بود.دانشگاه ارومیهتحقیقات کاربردی خاک2423-71164120160822Distribution of Soil Iron Chemical Forms in some Golestan Province Soilsتوزیع شکلهای شیمیایی آهن در تعدادی از خاکهای استان گلستان283820202FAغلامرضا نوده شریفیدانش آموخته کارشناسی ارشد گروه علوم خاک دانشکده آب و خاک دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگاناسماعیل دردی پوردانشیار گروه علوم خاک، دانشکده آب و خاک دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگانمجتبی بارانی مطلقاستادیار گروه علوم خاک، دانشکده آب و خاک دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگانمحسن علمائی4- دانشیار گروه علوم خاک، دانشکده آب و خاک دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگانJournal Article20161112Iron is one of the essential micronutrients for plants. The various components of soil elements differ significantly from each other in terms of reactivity and bioavailability. The purpose of this research was to study the distribution of different forms of Iron among the various soil components and the relationships between the metal components with some soil characteristics. So, an experiment was carried out on 10 samples collected from different areas of Golestan province with different chemical and physical properties. Fractionation of soil iron was determined via Singh et al (1988)’s sequential extraction procedure. For investigating the relationship among the various forms of soil iron with dry matter, concentration and uptake of iron, a factorial pot experiment on <em>Glycine max</em> cv. Williams in a completely randomized design (10 types of soil at first factor and two iron fertilizer levels (0 and 20 Fe mg kg-1) at second factor), with three replications was also conducted. The results showed that the amounts of iron chemical forms were ordered as follows: carbonates-bound < exchangeable < OM-bound < Mn oxides-bound < amorphous Fe oxides-bound < crystalline Fe oxides-bound < residual forms. DTPA-extractable iron showed significantly a positive correlation with exchangeable, Mn oxides-bound and crystalline Fe oxides-bound fractions (r=0.54**, r=0.60** and r=0.41*, respectively). Application of iron sequestrene caused an increase in chlorophyll index and concentration and uptake of iron. The OM-bound fraction indicated significantly positive and negative correlations with dry weight (r=0.41**) and the number of chlorotic leaves (r= -0.33*), respectively. Mn oxides-bound form was significantly and positively correlated with iron uptake (r=0.35*) and chlorophyll indices of intact and bottom leaves (r=0.37** and r=0.53**, respectively). The soil exchangeable (r=0.51**), OM-bound (r=0.37*) and residual forms (r=0.57**) and total iron (r=0.46*) showed significantly positive correlations with soil clay content. A single extraction with DTPA is not able to estimate a plant available iron; therefore, in this regard the iron different forms and clay content of soil should be also considered.آهن یکی از عناصر کم مصرف ضروری برای گیاه است. شکل­های مختلف عناصر خاک از نظر واکنش­پذیری و زیست فراهمی به­طور چشمگیری با یکدیگر متفاوتند. هدف از این تحقیق، مطالعه توزیع شکلهای مختلف آهن در بین اجزای مختلف خاک و روابط این اجزای فلزی با برخی ویژگیهای خاک و پاسخ گیاهی بود. بدین منظور آزمایشی روی 10 نمونه خاک تهیه شده از مناطق مختلف استان گلستان با ویژگی­های فیزیکی و شیمیایی مختلف انجام شد. جزءبندی آهن خاک به­وسیله روش عصارهگیری دنباله­ای تعیین گردید. همچنین برای بررسی رابطه میان شکلهای مختلف آهن خاک با ماده خشک، غلظت و جذب آهن، آزمایشی گلدانی روی سویا رقم ویلیامز ((<em>Glycine max</em> cv. Williams به­صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی که فاکتور اول تعداد 10 نوع خاک و فاکتور دوم دو سطح کودی سکوسترین آهن (0 و 20 میلی­گرم آهن بر کیلوگرم) بود، در سه تکرار انجام گردید. نتایـج نشـان داد که در خاک­های مورد مطالعه، ترتیب مقادیر شکل­های شیمیایی آهن به صورت زیر بـود: کربناتی< تبادلی<ماده­آلی< اکسیدهای منگنز< اکسیدهای آهن بیشکل< اکسیدهای آهن متبلور< باقیمانده. آهن قابل استخراج با DTPA با اجـزای تبادلـی، متصل به اکسیـدهای منگـنز و اکسیـدهای آهـن متبلور (به ترتیب **54/0r=، **60/0r= و *41/0r=) همبستگی مثبت معنیداری نشان دادند. مصرف سکوسترین آهن باعث افزایش شاخص کلروفیل، غلظت و جذب آهن اندام هوایی شد. جزء متصل به ماده­آلی با وزن خشک (**41/0r=) و تعداد برگ کلروزی (*33/0-r=) به­ترتیب همبستگی مثبت و منفی معنی­داری نشان دادند. جزء متصل به اکسیدهای منگنز با جذب آهن (*35/0r=) و شاخص کلروفیل برگ­سالم (**37/0r=) و برگ پایینی (**53/0r=) همبستگی مثبت و معنی­داری نشان داد. شکل­های تبادلی (**51/0r=)، متصل به مادهآلی (*37/0r=)، باقی­مانده (**57/0r=) و آهن کل (*46/0r=) خاک همبستگی مثبت معنی­داری با درصد رس خاک نشان دادند. عصاره­گیری ساده با DTPA به تنهایی قادر به برآورد آهن قابل جذب گیاه نیست، بنابراین، شکلهای مختلف آهن و میزان رس خاک نیز در این زمینه باید مدنظر قرارگیرند.دانشگاه ارومیهتحقیقات کاربردی خاک2423-71164120160822Prediction of Mean Weight Diameter of Aggregates using Artificial Neural Network and Regression Modelsبرآورد میانگین وزنی قطر خاکدانهها با استفاده از مدلهای رگرسیونی و شبکه عصبی مصنوعی395320203FAحامد امیر عابدیدانش آموخته کارشناسی ارشد مهندسی علوم خاک، دانشگاه محقق اردبیلی (مکاتبه کننده)شکرالله اصغریدانشیار گروه علوم خاک، دانشگاه محقق اردبیلیترحم مصری گندشمیناستادیار گروه علوم خاک، دانشگاه محقق اردبیلیناصر بالندهکارشناس ارشد آزمایشگاه گروه مهندسی علوم خاک، دانشگاه ارومیه0000-0002-5306-1849Journal Article20161112Direct measurement of soil physical properties is time consuming, costly and sometimes unreliable because of soil heterogeneity and experimental errors. Stability of aggregates could be estimated from surrogate data such as soil texture, bulk density, organic carbon and CaCO<sub>3</sub> using pedotransfer function (PTF).The objective of this research was to present regression PTFs and artificial neural network models to predict mean weight diameter (MWD) of aggregate from limited sets of soil properties and to assess the efficiency of the presented models to predict the MWD with the statistical criteria including the coefficient of determination (R<sup>2</sup>) and root mean square deviation (RMSE). In total, 100 soil sample were collected from Ardabil plain and analyzed for their physicals and chemicals properties. Soil samples were divided into two groups, so that, 80 samples were used for the development and remaining 20 samples for the validation of PTFs. The values of R<sup>2</sup> and RMSE for regression PTFs and artificial neural networks were, respectively, 0.88, 0.42 for neural networks and 0.81, 0.054 for regression PTF. Results showed that two methods could be applied to predict the MWD in Ardabil plain. However, artificial neural networks performed better than regression model in this study.اندازه­گیری مستقیم برخی ویژگی­های فیزیکی دیریافت خاک مثل پایداری خاکدانه وقت­گیر، هزینه­بر و گاهی اوقات به دلیل خطاهای آزمایشی و غیریکنواختی خاک غیرواقعی است. پایداری خاکدانه­ها به عنوان یک ویژگی دیریافت میتوانند از ویژگی­های زودیافت خاک مانند بافت، جرم ویژه ظاهری، کربن آلی و کربنات کلسیم معادل با استفاده از توابع انتقالی رگرسیونی و شبکه عصبی مصنوعی برآورد شوند. هدف از این پژوهش ارائه مدل­هایی برای برآورد میانگین وزنی قطر (MWD) خاکدانه از روی ویژگی­های زودیافت با استفاده از مدل­های رگرسیونی و شبکه عصبی مصنوعی و همچنین ارزیابی کارآیی این مدل­ها در برآورد با استفاده از معیارهای آماری مانندضریب تبیین (R<sup>2</sup>) و جذر میانگین مربعات خطا (RMSE) بود. برای این منظور،100 نمونه خاک از مناطق مختلف دشت اردبیل برداشت وتجزیه­های فیزیکی و شیمیایی انجام شد. داده­ها به دو سری داده­های آموزشی (80 درصد دادهها) و داده­های آزمون (20 درصد دادهها) تقسیم شدند. نتایج نشان داد که هر دو روش می­توانند میانگین وزنی قطر خاکدانه را با دقت قابل قبولی برآورد کنند با این وجود شبکه عصبی مصنوعی از دقت بیش­تر و خطای کمتری (R<sup>2 </sup><sup> </sup>و RMSEبه ترتیب 88/0 و 042/0) در برآورد میانگین وزنی قطر خاکدانه نسبت به مدل­های رگرسیونی (R<sup>2 </sup><sup> </sup>و RMSE به ترتیب 81/0 و 054/0) برخوردار بودند.دانشگاه ارومیهتحقیقات کاربردی خاک2423-71164120160822Effect of Apple Pruning Vermicompost on Improving some Biological Properties of a Pb-Contaminated Soilتاثیر ورمیکمپوست هرس درختان سیب بر بهبود برخی خواص بیولوژیک خاک آلوده به سرب546420204FAپریناز خداییفارغالتحصیل کارشناسی ارشد گروه علوم خاک، دانشکده کشاورزی دانشگاه ارومیهمیرحسن رسولی صدقیانیدانشیار گروه علوم خاک، دانشکده کشاورزی دانشگاه ارومیه0000000198044076حبیب خداوردیلودانشیار گروه علوم خاک، دانشکده کشاورزی دانشگاه ارومیهJournal Article20161112Lead (Pb) is one of dangerous environmental contaminated factors which threaten the health of plants, animals and humans. Lead in the soil led to reduce the biological activities of soil. The aim of this study was to evaluate the effect of vermicompost (C) of apple pruning wastes on microorganism’s activity of a Pb-contaminated soil. For this purpose an experiment was carried out in greenhouse condition as a factorial experiment based on a randomized completely design with two factors including Pb concentration in four levels (0, 250, 500 and 1000 mg Pb kg<sup>-1</sup> soil) and vermicompost in three levels (0, 20 and 40 t ha<sup>-1</sup>). A soil sample was selected and spiked uniformly with different concentrations of Pb. These samples were incubated for 90 days, and then some biological experiments were measured. Results showed that by increasing the Pb concentration in soil, BR, SIR and MBC were reduced intensively, but these indices were improved by adding the vermicompost. Using 20 and 40 t ha<sup>-1</sup> vermicompost increased BR up to 1.95 and 2.33 times higher than control treatment, respectively. MBC at 40 t ha<sup>-1</sup> vermicompost application treatment on average was 3.18 times higher than control treatment. The amount of qCO<sub>2</sub> increased up to 2.6 times in C20 (20 t ha<sup>-1</sup> vermicompost) treatment compared to control. Therefore it could be concluded that application of vermicompost ameliorate the toxic impacts of Pb on microorganisms activity. سرب (Pb) از پرخطرترین عوامل آلودگی زیست­محیطی می­باشد که بر سلامت انسان و حیوانات تأثیر سوء دارد. حضور سرب در خاک باعث کاهش فعالیت­های بیولوژیکی خاک نیز می­شود. هدف از این پژوهش، بررسی تاثیر ورمی­کمپوست در کاهش اثر آلودگی سربی بر فعالیت ریزجانداران خاک بود. بدین منظور آزمایش گلخانه­ای به صورت فاکتوریل در قالب طرح پایه کاملا تصادفی شامل فلز سرب (Pb) در چهار سطح (غلظت­های 0، 250، 500 و 1000 میلی­گرم بر کیلوگرم) و ورمی­کمپوست (C) ضایعات هرس درختان سیب در سه سطح (0، 20 و 40 تن در هکتار) و در سه تکرار انجام شد. یک نمونه خاک با نمک نیترات سرب به­طوریکنواخت برای ایجاد غلظت­های مختلف، آلوده شد. بعد از سپری شدن دوره خواباندن (90 روز)، برخی شاخص­های بیولوژیک خاک اندازه­گیری گردید. نتایج نشان داد که با افزایش غلظت سرب در خاک تنفس پایه میکروبی و برانگیخته و کربن زیست توده میکروبی به شدت کاهش یافتند. ولی با افزایش سطوح ورمی­کمپوست، این شاخص­های بیولوژیک بهبود یافتند. کاربرد 20 و 40 تن در هکتار ورمی­کمپوست تنفس پایه میکروبی را بطور میانگین به­ترتیب بیش از 95/1 و 33/2 برابر نسبت به شاهد افزایش داد. کربن زیست­توده میکروبی بطور میانگین در تیمار 40 تن در هکتار ورمی­کمپوست، 18/3 برابر نسبت به تیمار شاهد بیش­تر بود. مقدار qCO<sub>2</sub> در تیمار 20 کیلوگرم در هکتار ورمی­کمپوست نسبت به تیمار شاهد بیش از 6/2 برابر افزایش نشان داد. بنابراین می­توان نتیجه گرفت که کاربرد ورمی­کمپوست باعث رفع تاثیر سوء سرب بر فعالیت ریزجانداران خاک می­شود.دانشگاه ارومیهتحقیقات کاربردی خاک2423-71164120160822Calibration of Electromagnetic Induction Device (EM38) in Order to Estimate Vertical Variation of Soil Salinity Using Machine Learning Techniquesواسنجی دستگاه القاگر الکترومغناطیس به منظور برآورد تغییرات عمودی شوری خاک با استفاده از روشهای فراکاوشی658020205FAروح الله1 تقی زاده مهرجردیاستادیار دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه اردکان (مکاتبه کننده)سمیه آسمانیدانشجوی کارشناسی ارشد بیابان زدایی، دانشکده کشاورزی منابع طبیعی، دانشگاه اردکانفریدون سرمدیاناستاد مهندسی علوم خاک دانشگاه تهرانمهدی تازهاستادیار دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه اردکانمحمد حسن رحیمیانمربی مرکز ملی تحقیقات شوریJournal Article20161112Soil salinity is a serious environmental problem especially in arid and semiarid areas. Therefore, it is vital to generate and update soil salinity maps in order to determine early stage of salinization. Electromagnetic induction instrument is an alternative to traditional methods for assessing soil salinity. Different methods have been used to calibrate electromagnetic induction instrument. At present research, an attempt was made to calibrate EM38 in pistachio orchard located in Ardakan city using multi-linear regression (MLR), artificial neural network (ANN) and neuro-fuzzy (ANFIS). To calibrate and predict soil salinity in nine standard depths, the best result was obtained by ANFIS model with R<sup>2</sup> of 0.06, 0.11, 0.30, 0.59, 0.69, 0.64, 0.70, 0.74 and 0.74; and RMSE of 4.09, 3.66, 2.87, 2.22, 2.26, 2.62, 2.46, 2.38 and 2.50, respectively; which showed the accuracy of ANFIS was higher than other models (ANN and MLR) to predict soil salinity and calibrate EM38. شوری خاک یکی از مشکلات اساسی در مناطق خشک و نیمه­خشک می­باشد. بنابراین، تهیه و به روز رسانی نقشه­های شوری خاک جهت شناسایی مراحل اولیه شوریزائی خاک حائز اهمیت می­باشد. دستگاه القاگر الکترومغناطیس به­عنوان جایگزینی برای روش سنتی جهت ارزیابی سریع شوری خاک می­باشد. به­منظور واسنجی داده­های دستگاه القاگر الکترومغناطیس از روش­های مختلفی استفاده می­شود. این پژوهش به واسنجی دستگاه القاگر الکترومغناطیس مدل EM<sub>38</sub> در یکی از باغات پسته در حاشیه شهرستان اردکان با استفاده از روش­های رگرسیون خطی چندگانه، شبکه عصبی مصنوعی و مدل نروفازی پرداخته است. نتایج نشان داد که مناسب­ترین روش برای واسنجی دادههای قابلیت هدایت­الکتریکی این دستگاه، به­کارگیری مدل نروفازی برای تخمین شوری خاک در 9 عمق به­ترتیب از عمق اول تا عمق نهم با ضریب تبیین 06/0، 11/0، 30/0، 59/0، 69/0، 64/0، 70/0، 74/0 و 74/0 و با میانگین ریشه مربعات خطا به­ترتیب 09/4، 66/3، 87/2، 22/2، 26/2، 62/2، 46/2، 38/2 و 50/2 بود، که دقت آن نسبت به دو مدل دیگر در تخمین مقادیر شوری خاک و واسنجی دستگاه بالاتر بود.دانشگاه ارومیهتحقیقات کاربردی خاک2423-71164120160822Effect of Organic Matter, Potassium and Calcium on Yield, Chemical Composition and Blossom-End Rot of Watermelon in a Sandy Soilاثر ماده آلی، پتاسیم و کلسیم بر عملکرد، ترکیب شیمیایی و پوسیدگی گلگاه هندوانه در یک خاک سبک819020206FAجواد سرحدیدانشجوی دکتری علوم خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه لرستان (مکاتبهکننده)محمد فیضیاندانشیار دانشکده کشاورزی دانشگاه لرستانخسرو عزیزیدانشیار دانشکده کشاورزی دانشگاه لرستانحمیدرضا متین فردانشیار دانشکده کشاورزی دانشگاه لرستان0000-0002-2539-6975Journal Article20161112Iran stands 2<sup>nd</sup> in the world in watermelon production and export. Kerman province, in southeast of Iran, ranks 1<sup>st</sup> in the country, but in the recent decade, some factors including drought, soil physical and chemical properties, low quality of irrigation water and lack of optimum and balanced nutrient use has resulted in reduction of quantity and quality as well as blossom end rot (BER) rise in this product. Therefore, an experiment was conducted to assess simultaneous effects of organic matter, potassium and calcium on yield, chemical composition and BER severity of watermelon that is a new study in the region. The experiment was accomplished as factorial in a Randomized Complete Block Design (RCBD) in one of the southeast towns of Iran. Experimental treatments were comprised of organic matter in two levels (0 and 20 ton ha<sup>-1</sup> of farmyard manure), potassium sulfate fertilizer in three levels (0, 250 and 350 kg ha<sup>-1</sup>) and foliar spray of calcium chelate in two levels (0 and 4 g l<sup>-1</sup>). The results showed that organic matter application and foliar spray of calcium chelate increased yield, calcium, iron and zinc concentration of plants, whereas the severity of BER was declined. Potassium sulfate application caused yield increase, but the rates more than 250 kg ha<sup>-1</sup> resulted in reduction of plant calcium, zinc and iron concentration and higher rate of BER.ایران از لحاظ تولید و صادرات هندوانه در مقام دوم دنیا قرار دارد. استان کرمان در جنوب شرقی ایران، از نظر تولید هندوانه دارای رتبه اول در کشور است، ولی در یک دهه اخیر عواملی نظیر خشکسالی، ویژگی­های فیزیکی و شیمیایی خاک، کیفیت نامطلوب آب آبیاری، عدم مصرف بهینه و متعادل عناصر غذایی موجب کاهش کمی و کیفی و به ویژه افزایش عارضه پوسیدگی گلگاه در این محصول شده است. لذا با توجه به شرایط مذکور، اثر سه عامل ماده آلی، پتاسیم و کلسیم بصورت توأم در یک آزمایش بر عملکرد، ترکیب شیمیایی و عارضه پوسیدگی گلگاه هندوانه مورد بررسی قرار گرفت که مطالعه جدیدی در منطقه محسوب میگردد. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب بلوکهای کامل تصادفی در یکی از شهرستانهای جنوب شرقی ایران انجام شد. فاکتورهای آزمایش شامل ماده آلی در دو سطح (0 و 20 تن در هکتار کود حیوانی)، کود سولفات پتاسیم در سه سطح (0، 250 و 350 کیلوگرم در هکتار) و محلولپاشی کلات کلسیم در دو سطح (0 و 4 گرم کلات کلسیم در لیتر) بود. نتایج بررسی نشان داد که مصرف ماده آلی و تغذیه برگی کلات کلسیم موجب افزایش عملکرد، غلظت کلسیم، آهن و روی گیاه و کاهش عارضه پوسیدگی گلگاه میوه هندوانه شد. همچنین مصرف سولفات پتاسیم موجب افزایش عملکرد شد، اما مصرف این کود بیش از 250 کیلوگرم در هکتار سبب کاهش غلظت کلسیم، روی و آهن در گیاه و افزایش عارضه پوسیدگی گلگاه شد.دانشگاه ارومیهتحقیقات کاربردی خاک2423-71164120160822Effect of Vermiwash on Growth, Cadmium and Microelements Concentration of Spinach in a Loamy Cadmium Contaminated Soilتأثیر ورمیواش بر رشد اسفناج و غلظت کادمیم و عناصر کم مصرف توسط آن در یک خاک لومی آلوده شده به کادمیم9110220207FAمریم قربانیمربی گروه علوم خاک دانشگاه زابل (مکاتبه کننده)نجفعلی کریمیاناستاد گروه علوم خاک دانشگاه شیرازJournal Article20161112Because of the effect of heavy elements on food chain, monitoring the concentration of these elements, especially cadmium (Cd) in soil, water and plant system is vital. Vermiwash is materials which excreted from the earthworm body and is rich in vitamins, hormones, enzymes, macro- and micronutrients which can help plants to efficient growth. To study the effects of vermiwash on growth and concentration of Cd and micro elements in a Cd contaminated soil by Spinach (<em>Spinach oleracea</em>) an experiment was conducted for 8 weeks. The experiment was on basis factorial randomized complete design and with 2 factor that including vermiwash in four level (0, 25, 50, 100 ml kg<sup>-1</sup> soil) and cadmium in four level (5, 10, 20, 40 mg kg<sup>-1 </sup>soil) which had been done in greenhouse of Zabol University. Results showed that vermiwash has an effective role in improving growth and yield of spinach, and minimum and maximum spinach fresh (33.6 g) and dry (3.91g) weight obtained in control (without vermiwash) and 40 mg kg<sup>-1</sup> Cd and 50 g kg<sup>-1</sup> vermiwash and 5 mg kg<sup>-1</sup> Cd, respectively. Concentration of Fe, Zn and Cu as well as total uptake were increased with increasing vermiwash in all Cd concentrations. Also maximum organic matter in soil was obtained in 100 ml kg<sup>-1</sup> level vermiwash which showed significant differences with control. The finding of this research also shows that vermiwash has not significant effect on Mn and Cd Concentrations.بررسی غلظت عناصر سنگین به­ویژه کادمیم در سیستم خاک، آب و گیاه به دلیل تأثیر کادمیم بر زنجیره­ی غذایی اهمیت زیادی دارد. به مواد مترشحه از بدن کرم خاکی ورمی­واش می­گویند که منبع غنی از ویتامین­ها، هورمون­ها، آنزیم­­ها، عناصر پرمصرف و کم­مصرف می­باشد و به رشد موثر گیاهان کمک می­کند. این پژوهش با هدف بررسی اثر ورمی­واش بر­رشد گیاه اسفناج (<em>Spinacea oleracea</em>) و غلظت کادمیم و عناصر کم­مصرف توسط آن در یک خاک آلوده شده به کادمیمانجامگرفت<em>.</em>این آزمایش به صورت فاکتوریل و در قالب طرح آماری کاملا تصادفی و با دو فاکتور که شامل ورمی­واش در 4 سطح (0، 25، 50 و 100 میلی­لیتر در کیلوگرم خاک) و کادمیم در 4 سطح (5، 10، 20 و 40 میلی­گرم در کیلوگرم خاک) و با سه تکرار و در مدت 8 هفته در گلخانه دانشگاه شیراز اجرا گردید. نتایج نشان داد ورمی­واش نقش موثری در بهبود رشد و عملکرد اسفناج دارد و کمترین وزن تر(6/33 گرم) و خشک(91/3 گرم) اسفناج در سطح شاهد (بدون مصرف ورمی­واش) و 40 میلی­گرم در کیلوگرم کادمیم و بیشترین آن در50 میلی­لیتر در کیلوگرم ورمی­واش و 5 میلی­گرم در کیلوگرم کادمیم بدست آمد. غلظت و جذب آهن، روی و مس با افزایش ورمی­واش در تمامی غلظت­های کادمیم افزایش نشان داد. همچنین بیشترین میزان ماده آلی خاک در سطح 100 میلی­لیتر ورمی­واش بدست آمد که نسبت به سطح شاهد اختلاف معنی­داری نشان داد. اثر اصلی ورمی­واش بر غلظت منگنز در گیاه معنیدار نگردید.دانشگاه ارومیهتحقیقات کاربردی خاک2423-71164120160822Evaluation of Effects of Thiobacillus, Sulfur and Phosphorous on Corn (Zea mays L.) Growth Indices in some Regions of Iranبررسی اثر تیوباسیلوس، گوگرد و فسفر بر شاخصهای رشد ذرت( Zea mays L) در برخی مناطق ایران10311320208FAحسین بشارتیعضو هیات علمی مؤسسه تحقیقات خاک و آب، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، کرج، ایران (مکاتبهکننده)هوشنگ خسرویعضو هیات علمی مؤسسه تحقیقات خاک و آب، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، کرج، ایرانمهرزاد مستشاریعضو هیات علمی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی قزوین، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، کرج، ایرانکامران میرزاشاهیعضو هیات علمی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی دزفول، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، کرج، ایرانجلال قادریعضو هیات علمی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی کرمانشاه، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، کرج، ایرانحمیدرضا ذبیحیعضو هیات علمی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی خراسان رضوی، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، کرج، ایرانJournal Article20161112The availability of some nutrient elements in many soils of Iran is low because of high pH values. Therefore, any strategy for solution of this problem is important. This study carried out to evaluate the possibility of sulfur-bentonite application and <em>Thiobacillus</em> <em>neapolitanous</em> inoculation on corn (Single Cross 704) growth as factorial field experiments in Mashhad, Kermanshah, Qazvin and Dezful regions. The treatments were sulfur (control, 500, 1000 and 2000 kg ha<sup>-1</sup>) and triple super phosphate (control, 65 and 100% of recommended based on soil testing). The results revealed that sulphur, phosphorous and their interaction increased significantly corn shoot dry and wet weight. The sulfur application compared to control, significantly increased corn wet and dry matter. There was no significant difference between 1000 and 2000 kg S ha<sup>-1</sup>, but these levels showed significant difference with 500 kg S ha<sup>-1</sup>. All of the sulfur levels increased significantly the Fe uptake compared to the control, however, no difference observed between 500 and 1000 kg S ha<sup>-1</sup>, while application of 2000 kg sulfur resulted to the highest Fe uptake. The best treatment increased corn yield by 61, 9.8, 16.8 and 17.9 % in Mashhad, Qazvin, Kermanshah and Dezful respectively. Iron uptake increment at mentioned regions were 2%, 43%, 16.6% and 22.6%, respectively. در بیشتر خاک­های ایران، برخی عناصر غذایی به علت pH بالای خاکها دارای قابلیت جذب کمی هستند. بنابراین هرگونه راهکار برای مقابله با این مشکل دارای اهمیت است. این پژوهش به منظور بررسی امکان استفاده از گوگرد بنتونیتی به همراه باکتری <em>تیوباسیلوس نئاپولیتانوس </em>در کشت ذرت (رقم سینگل کراس 704 )، در مزارع تحقیقاتی در مشهد، کرمانشاه، قزوین و دزفول در قالب آزمایشات فاکتوریل انجام شد. تیمارها شامل سطوح مختلف گوگرد (شاهد، مصرف 500، 1000 و 2000 کیلوگرم در هکتار) و سطوح مختلف کود سوپر فسفات تریپل (شاهد، 65 و 100 درصد فسفر توصیه شده براساس آزمون خاک) بودند. نتایج نشان داد که اثر گوگرد، فسفر و اثرات متقابل آنها بر وزن تر و خشک ذرت در سطح یک درصد معنی­دار بود. سطوح گوگرد در مقایسه با شاهد به­طور معنی­داری وزن تر و خشک را افزایش دادند. مصرف 1000 و 2000 کیلوگرم گوگرد در هکتار در یک سطح آماری قرار داشتند، ولی تفاوت آنها با سطح 500 کیلوگرم در هکتار معنی­دار بود. همچنین هر سه سطح گوگرد در مقایسه با شاهد، میزان آهن جذب شده در اندام هوایی ذرت را به­طور معنی­دار افزایش داده و بین 500 و 1000 کیلوگرم گوگرد در هکتار تفاوت معنی­دار نبود. کاربرد 2000 کیلوگرم گوگرد در هکتار بیشترین آهن جذب شده را دارا بوده و با سایر تیمارها تفاوت معنی­دار نشان داد. بهترین تیمار از لحاظ عملکرد نهایی در مقایسه با شاهد، در مشهد 61 درصد، در قزوین 8/9 درصد، در کرمانشاه 8/16 درصد و در دزفول 9/17 درصد افزایش نشان داد. افزایش میزان آهن جذب شده در مناطق ذکر شده بهترتیب 2 درصد، 43 درصد، 6/16 درصد و 6/22 درصد بود.